با بلوز آستین کوتاه توی پشت بام قدم میزنم و سوسوی ستارگان و پهنهی مهتاب را تماشا میکنم، میگذارم در تاریکی گم شوم و خنکای نسیم شبانه، صورتم را قلقلک دهد و این یعنی کولرها را کم کم باید خاموش کنیم!
اول و آخرش احساسی نبود؟! نشد دیگر :))
با بلوز آستین کوتاه توی پشت بام قدم میزنم و سوسوی ستارگان و پهنهی مهتاب را تماشا میکنم، میگذارم در تاریکی گم شوم و خنکای نسیم شبانه، صورتم را قلقلک دهد و این یعنی کولرها را کم کم باید خاموش کنیم!
اول و آخرش احساسی نبود؟! نشد دیگر :))
تعداد صفحات : 0